کریم بی تا از خادمان مسجد مقدس جمکران است که عمرش را صرف خدمت به نظام و انقلاب کرده و سال ها در جماران به عنوان پاسدار و محافظ در خدمت امام خمینی(ره) و خانواده ایشان بودند. پای صحبت های وی که می نشینی خاطرات زیبایی از زندگی امام و پیروزی انقلاب بیان می کند. خاطراتی تلخ و شیرین که بسیار شنیدنی است.
وی می گوید: در دوران انقلاب در دبیرستان صدر اوحدی درس میخواندم. آن روزها همه در صحنه بودند. زن، مرد، پیر و جوان، اما شکستن حکومتنظامی و فرار و گریز برای جوانان بود، یک قرار نانوشته بین همه سر ساعت شروع حکومتنظامی. اما روزها مرد و زن همه بودند تا جایی که خانم پیری وقتی گاردی های رژیم میخواستند حسین محمودی نژاد که انتهای کوچه بنبست زیر ماشین گیر افتاده بود را با خودشان ببرند، آمد و سر و لباس خاکی حسین را بهانه کرد و گفت “بچهام ازسر کار آمده مجبور بوده از وسط تظاهرات رد بشه ولش کنید خسته است” و با اصرار نجاتش میدهد و بعد معلوم میشود کار همیشگیاش بوده و فرشته نجات خیلی ها بوده است و حسین محمود نژاد هم در 21 بهمن در درگیریهای گارد و نیروی هوایی به شهادت رسید.
یا وقتی ماموران شاه در یک اقدام جسورانه ما را کوچه پس کوچه های یکی از محله های چهارمردان تعقیب کردند و ما به خیال این که آنها رفته اند از مخفیگاهمان بیرون آمدیم یا استاد محمد همسایه سر رسید و من و برادر شهیدم حسین را خبر کرد تا به دست گاردی ها که به ندرت جسارت پیدا می کردند تا انتهای کوچه بیایند نیوفتیم،(باز جای خالی حسین معلوم بود)، اینها گوشهای از آغاز صحبت با کریم بی تا محافظ آن زمان امام راحل است که در زیر ملاحظه میکنید.
*انگیزه شما از حضور درصحنههای انقلاب چه چیزی بوده است؟
مردم در آن زمان از فساد دربار شاه و ترویج فرهنگ ضد دینی و مخالفت با روحانیت خسته شده و هم گوشبهفرمان امام و مرجعیت شده بودند.شاه تا جایی پیش رفته بود که تاریخ هجری هم به تاریخ شاهنشاهی تغییر داده بود و داشت آرامآرام همه فرهنگ دینی ما رو میگرفت. اما امام با آن تصرف ولایی که در مخاطبین خودشان داشت وقتی فرمان میدادند همه بودند. چه مادرانی که محبت فرزندی را در مقابل فرمان امام فراموش میکردند و خودشان فرزندانشان را راهی میدان میکردند. چه در صحنه انقلاب و چه در صحنه دفاع مقدس.
*شما مدت زمانی را در جماران به عنوان تیم حفاظتی جماران در . امام را از نگاه خودتان برای ما معرفی کنید؟
به معنای واقعی کلام، “اشداء علی الکفار رحماء بینهم” بودند. امام فانی فی الله بودند. هیچچیز برای خودشان نمیخواستند. همه شیفته حضرت امام بودیم و هیبت امام تکرار نشدنی است هیچکس نمیتواند ادعا کند بیش از یکلحظه توانسته چشم در چشم امام با او سخن بگوید .
امام(ره) ابعاد شخصیتی جامعی داشتند، از جمله جایگاه ممتاز فقاهت و مرجعیت، سیاستمدار هوشمند و با تدبیر، عارف واصل و متعبد، در جمع خانواده و یاران شخصیتی صمیمی و مهربان و در صحنه انقلاب و دفاع مقدس و مقابله با استکبار، شخصیتی شجاع، مدبر و با صلابت بودند که در کنار همه این ابعاد هیبت و ابهت خاصی نیز داشتند که برای همه ملموس بود.
و باید گفت که اصلی ترین انگیزه انقلاب، پاسخ مردم به توهین رژیم شاه به امام خمینی(ره) بود که در 19 دی نخستین جرقههای این انقلاب عظیم زده شد.
*خاطرهای از ارادت مردم به امام برای ما تعریف کنید؟
شاه، امام را بهقصد فراموشی و کمرنگ شدن محبت و ارادت مردم به ایشان، تبعید کرد، اما وقتی در سال 56 فرزند امام حاجآقا مصطفی را به شهادت رساند، سیل عظیم تسلیت و مراسم بزرگداشتی که به احترام فرزند امام برگزار میشد رژیم را شوکه کرده بود. خود شاهد بودم که عدهای طلبه شجاع و ازجانگذشته پلاکارد بزرگی با مضمون تسلیت به امام(ره) از پشتبام مدرسه خان(مدرسه آیتالله بروجردی) در خیابان ارم با طناب آویزان کردند و مأموران رژیم را شوکه کردند.
*چه جملهای از امام(ره) در ذهنتان مانده و یا کدام قسمت از اعلامیههای که آن زمان به دستتان میرسید بعد گذشت اینهمه سال هنوز در ذهنتان تداعی میشود؟
شاهبیت همه اعلامیههای امام(ره) مبارزه با طاغوت و از پا ننشستن بود.امید به پیروزی و وعده پیروزی که امام میدادند و محقق شد.ما حتی یکلحظه هم ناامید نمیشدیم و وقتی امام دستور به جهاد میدادند هیچکس لحظهای هم تردید نمیکرد .همانطور که در 8 سال دفاع مقدس بااینکه همه دنیا علیه ما و در کنار صدام بودند باز جوانها در میدان جنگ حضور پیدا میکردند و به وعده پیروزی امام ایمان داشتند. جمله معروف امام که فرمودند ما مأمور به وظیفه هستیم نه مأمور به نتیجه واقعاً سرلوحه تلاش و جهاد همه بود.ما تلاش برای برقراری حکومت اسلامی را وظیفه خودمان میدانستم و باور داشتیم خدا در این راه کمکمان میکند.
*از ورود امام به قم برای ما تعریف کنید.وقتی امام به ایران بازگشتند و به قم سفر کردند.
امام خمینی در 10 اسفند سال 57 به قم آمدند. تجمع در مدرسه فیضیه بود.امام قرار بود صبح سخنرانی کنند اما جمعیت بهقدری زیاد بود که امام نتوانست تا ظهر بیاید و سخنرانی به بعدازظهر موکول شد.موج جمعیت بهقدری بود که همه بهصورت فشرده ایستاده بودیم. شبیه یک گندمزار که با هر نسیم موجی برمیداشت جمعیت هم با هر تکان کوچکی به اطراف خم میشد و موجبر میداشت. واقعاً شبیه گندمزار بود.
*تأثیرات امام بر مردم چگونه بود؟
امام چنان رشد فکری و بصیرتی را در مردم ایجاد کرده بودند که هر حرکت شاه و رژیم را بهموقع میفهمیدن و عکسالعمل نشان میدادند. یادم هست وقتی شاه، آموزگار را برکنار کرد و شریف امامی با شعار آشتی ملی نخستوزیر شد و ادعا کرد از خانواده مذهبی و آخوندزاده است و میخواست مردم را آرام کند، همان روز شعار مردم در خیابانها عوض شد و یکصدا فریاد میزدند “ما می گیم شاه نمی خوایم نخستوزیر عوض می شه ما می گیم خر نمی خوایم پالون خر عوض می شه “(بلند میخندد).
*یکی از شگفتیهای انقلاب پیوستن نظامیان به مردم بود و بیعت هما فران با امام بود، نظر شما در این رابطه چیست؟
یادم هست در راهپیمایی روز عاشورا در محوطه اطراف حرم به دستور رژیم و ترساندن مردم تانکی مستقر کرده بودند که چند نظامی روی آن نشسته بودند.وقتی مردم بیتوجه به تانک از کنارش رد میشدند و شعار می دادند یکی از سربازان از تانک پایین پرید و به بین مردم رفت.همان موقعِ مردم لباسهای سرباز را تو جمعیت عوض کردند و اون سرباز بین جمعیت گم شد. یا شبای حکومتنظامی ما جوانان جمع میشدیم تا حکومتنظامی رو بشکنیم، زمستان بود پیت روغن میگذاشتیم و آتش روشن میکردیم و گاهی بچهها برای تنوع سیبزمینی میآوردند و داخل آتش میانداختیم. سربازهای گشتی میآمدند با ما چایی و سیبزمینی میخوردند و حکومت نظامی معنا نداشت و وقتی با بیسیم اعلام میکردند فرمانده برای گشت زنی میآید ما را در کوچهها پنهان میکردند و وقتی فرمانده میرفت ما برمیگشتیم به خیابان. باید قبول کنیم عشق به امام و انقلاب در باطن همه نهادینهشده بود.
*از شعارها آن زمان تعریف کنید.
براندازی نظام ظالمانه سلطنتی و برقراری عدل اسلامی،استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و قطع وابستگی، آزادی، عدالت اجتماعی، ساده زیستی و پرهیز از تجملگرایی، سعادت و رفاه عمومی و برادری و الفت بین نیروهای انقلاب آرمانهایی بود که در رفتار و شعارهای مردم در آن زمان تبلور داشت، مانند شعار”استقلال آزادی جمهوری اسلامی” و یا شعار “نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی” و حتی شعار دوکلمهای ( مرگ بر شاه) و دهها شعار مبنایی دیگر.
تداوم نگاه و هیبت حضرت امام خمینی(ره) را در وجود مقام معظم رهبری یافته ایم و یکی از افتخارات من عکسی به امضای ایشان است.
باگذشت یک ساعت هنوز حرفهای زیادی برای گفتن باقی بود. انقلاب کتابی بود که هنوز فصلهای اولیهاش هم کامل خواندهنشده است.آدمهایی که هزار انگیزه منطقی و درست برای انقلابشان داشتند اما هنوز عشق به امام در چشمهایشان چنان پررنگ است که باور نمیکنی سالهاست امام در بین ما نیست و هرسال ایامالله دهه فجر بهانه است برای تقسیم شیرینی خاطرات روزهایی که باگذشت سالها نهتنها کمرنگ نشده است بلکه شنیدن هر بارهاش زوایای تازهای از آن روزها را مشخص میکند. روزهایی که سردی زمستانها و گرمای تابستانهای گذشته از گرمای دلهای مردان و زنان آن روزها کم نکرده است.
انتهای پیام/ع